کوچه 13
ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نامردیت را خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود . سلام خدمت همه ی دوستان عزیز پارسی بلاگ بعد از کلی وقت اومدم..... دلم واسه همتون تنگ شده بود چه سخت است از صبر گفتن و دلجویی دادن وقتی که لحظه هایت همیشه با درد آمیخته شده است. چه سخت است امید بستن به فرداهای دور از انتظار وقتی که تنها، درد مرهم زخم هایت باشد. میدانم چقدر سخت است وقتی صبرت را به ازای روزها تحمل رنج از دست می دهی و میدانم چه سخت است وقتی ناله های لحظه های تنهاییت را با شانه های بی کسی شب تقسیم می کنی تا حرمت اشک های پاکت را مقابل هر کس نشکنی. آری، چه سخت است موعظه وقتی که هیچکس دردت را نمی فهمد و هیچکس نمی تواند تسکین دهنده دل خرابت باشد... ولی تا می توانی گریه کن، شاید دنیا شرمش بگیرد. خدایا کفـــ ـر نمیگویم .. پریشـــانم، چه میخواهی تو از جانــم ، مرا بی آنکـــه خود خـــواهم اسیر زندگــی کردی.. خــداونـــدا تو مسئــولی .. خـــداوندا تو تنهایی و من تنــها ، تـــو یکتایی و بی همتا ، ولیکن من نه یکتایم نه بی همـــتا فـــقــط.. تـــــــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــــهـای تـــــــــــــنـــــــــهــــــــــایـم خدایا انتخاب واحد دنیا را که خودت برایمان انجام دادی! کاش لااقل سیستم حذف و اضافه ای نازل میکردی. خیلی از واحد ها را باید حذفــــــــــــ کنم.
زیر پایم را زود خالی کردی .
نمی دانم چه باید گفت